کتابی برای بچه ها منزوی
به گزارش مجله عکسها، به گزارش خبرنگار خبرنگاران (ایبنا)، بعضی از بچه ها هنگامی که در موقعیت های اجتماعی مختلفی قرار می گیرند، امکان ارتباط و تعامل با بقیه را ندارند. ترس از روبه رو شدن با محیط و افراد نو سبب نگرانی آنها می گردد. آنها فکر می نمایند هر کاری که انجام بدهند، مورد قضاوت بقیه قرار می گیرد و باعث می گردد اعتمادبه نفس شان برای تجربه های نو کاهش پیدا کند. ترس یا اضطراب اجتماعی برای بچه ها اگر درمان نگردد سبب آسیب های بیشتر تا دوره بزرگسالی خواهد شد. گاهی خانواده یا معلمان و مربیان آموزشی در محیط مدرسه این اختلال را با خجالتی بودن اشتباه می گیرند و بدون توجه به آن، کودک را به حال خود رها می نمایند.
به عنوان بزرگسال باید سعی کنیم با یادگیری این موارد و بودن در کنار کودک، علاوه بر ایجاد حس آرامش برای او، ارتباط محبت آمیز ای نیز با او داشته باشیم که بتوانیم مستقیم درباره ترسش صحبت کنیم. نکته مهم، پذیرفتن احساسات و ترس و نگرانی کودک و درک کردن اوست.
داستان کوتاه ابر به نویسندگی توربورگ روبولدو مسینگست با ترجمه غلامرضا امامی که از سوی شرکت انتشارات قلم منتشر شده است، برای ما داستان دختری به نام گری را تعریف می نماید که بیشتر از هر چیزی در جهان از آدم های اطرافش می ترسد؛ از اینکه آنها به او نگاه می نمایند و این سبب شده است که دور از بقیه به سر ببرد. حتی با اینکه دلش بخواهد با دیگران بازی کند؛ اما جرئت جلو رفتن را ندارد. گری ترجیح می دهد به محیط امن خودش که خانه او است فرار کند؛ او نمی خواهد تصمیمات دیگری بگیرد که مبادا بقیه مسخره و قضاوتش نمایند.
گری در داستان بر ترس خودش غلبه می نماید: البته نه به تنهایی. او در این راه از یاری کسانی که در اطرافش بودند و به گونه ای انگیزه می دادند استفاده کرد. طبیعت اطراف او با تخیل به شکل استعاره ای با او حرف می زد؛ گاهی پرنده ای از او انتقاد می کرد و گاهی درختی به او دلداری می داد. همه گویی تفکر ذهنی خودِ گری بود که خودش هم می خواست از این چرخه بیرون بیاید؛ اما جرئت و اراده برداشتن گام آغاز را نداشت. تا اینکه با یاری دوست خیالی دیگری این مسیر برای او هموارتر می گردد و در آخر گری در برابر جمعیت بدون آنکه بترسد کاری را انجام می دهد که خوشحالش می نماید.
جملات داستان نسبتا ساده و روان هستند. در موارد جزئی استفاده بی شمار از فعل ها که کنار هم قرار می گیرند، درک جمله و موقعیت را سخت می نماید؛ با این حال متن داستان به یاری تصاویر بهتر درخور فهمیدن است. تصاویر داستان به تصویرگری آکین دوزاکین برای هر شخصیتی به غیر از گری، روی چشم آنها کار نموده است؛ یعنی قسمت چشم برای ما بزرگنمایی شده که بیشتر از هر چیزی نشان می دهد ذهنیت گری به اطرافیان چگونه است. او به چشمان آنها توجه می نماید که انگار هرکدام از آنها فقط به گری نگاه می نمایند. تصویرگری در توصیف فضای داستان سهم بیشتری را به خودش اختصاص داده و اینکه با تماشا تصاویر راحت تر می توانیم با داستان ارتباط بگیریم؛ حتی بدون متن هم ما از جریان و روند داستان با یاری تصاویر سر در می آوریم.
در بخشی از متن کتاب می خوانیم:
در راه مردم بسیاری در رفت وآمد هستند. همه به دخترک نگاه می نمایند. گری پاهایش به سنگینی آجر می ماند و به سختی پاهایش را می کشد. گری بیش از هرچیزی دوست دارد دوان دوان به خانه برگردد و با گربه بازی کند. گری در دلش ترس تماشا بچه های دیگر را که در ارکستر زهی می نوازد دارد و ترس بیشتر از اینکه باید به زودی در مقابل پدر و مادرها کنسرتی اجرا نمایند و نگاه های خیره ای که انگاری تو را می خورند..
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران